خاص کردن. تخصیص دادن. مخصوص نمودن. اختصاص دادن، مقرب خود کردن. ندیم خاص خود کردن. محرم مجلس خاص خود کردن، خاص گردانیدن بچیزی. چیزی را بچیزی اختصاص دادن. مختص نمودن
خاص کردن. تخصیص دادن. مخصوص نمودن. اختصاص دادن، مقرب خود کردن. ندیم خاص خود کردن. محرم مجلس خاص خود کردن، خاص گردانیدن بچیزی. چیزی را بچیزی اختصاص دادن. مختص نمودن
تهی کردن از چیزی. - خالی گردانیدن سرای یا خانه، خانه را تخلیه کردن. ساکنان خانه را از خانه بیرون بردن. - خالی گردانیدن مجلس، مجلس را خلوت کردن. مجلس را بی اغیار کردن
تهی کردن از چیزی. - خالی گردانیدن سرای یا خانه، خانه را تخلیه کردن. ساکنان خانه را از خانه بیرون بردن. - خالی گردانیدن مجلس، مجلس را خلوت کردن. مجلس را بی اغیار کردن
راه خود را تغییر دادن. (فرهنگ فارسی معین) : من درایستادم و حال حسنک و رفتن به حج و... و از موصل راه گردانیدن و...همه بتمامی شرح کردم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 182)
راه خود را تغییر دادن. (فرهنگ فارسی معین) : من درایستادم و حال حسنک و رفتن به حج و... و از موصل راه گردانیدن و...همه بتمامی شرح کردم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 182)
رام کردن. مطیع کردن. منقاد ساختن. فرمانبردار کردن. نرم کردن: تتلیس، رام و منقاد گردانیدن اسب را. تدییث، رام و نرم گردانیدن کسی را. یتم، بندۀ خود کردن زن کسی را و رام و منقاد گردانیدن. دربحه، رام و خوار گردانیدن. دین، رام گردانیدن. هزهزه، رام و خوارگردانیدن. (منتهی الارب). و رجوع به رام کردن شود
رام کردن. مطیع کردن. منقاد ساختن. فرمانبردار کردن. نرم کردن: تتلیس، رام و منقاد گردانیدن اسب را. تدییث، رام و نرم گردانیدن کسی را. یتم، بندۀ خود کردن زن کسی را و رام و منقاد گردانیدن. دربحه، رام و خوار گردانیدن. دین، رام گردانیدن. هزهزه، رام و خوارگردانیدن. (منتهی الارب). و رجوع به رام کردن شود
آشکار ساختن. (یادداشت بخط مؤلف) : و تو را مقرر است که فاش گردانیدن این حدیث از جهت من ناممکن است. (کلیله و دمنه). فاش کردن. رجوع به فاش و فاش کردن شود
آشکار ساختن. (یادداشت بخط مؤلف) : و تو را مقرر است که فاش گردانیدن این حدیث از جهت من ناممکن است. (کلیله و دمنه). فاش کردن. رجوع به فاش و فاش کردن شود
رسانیدن. واصل کردن. بردن: ملائکه ملاقات نمایند با آن امام دردهید بشارت او را به آمرزش، واصل گردانید به او تحفه های کرامت را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311)
رسانیدن. واصل کردن. بردن: ملائکه ملاقات نمایند با آن امام دردهید بشارت او را به آمرزش، واصل گردانید به او تحفه های کرامت را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311)